ولسوالی یکه ولنگ
یکه ولنگ، یکی از ولسوالی های پرجمعیت و مهم ولایت بامیان می باشد که از طرف جنوب به پنجاب، از شرق به وسیله بامیان، از شمال به دره صوف و بلخاب و ازغرب به لعل و سر جنگل محود می شود. گرچند تا بحال احصائیه دقیق صورت نگرفته، ولی بر اساس کارت رأی دهی که در سال 1388 دراین ولسوالی توزیع شده ، 60 هزار کارت رأی دهی توزیع شده که اگر نصف جمعیت دارای کارت و واجد رأی دهی است، جمعیت آن باید بیشتراز 120 هزار نفر باشد. این منطقه ( مناطق وسیعی بین دره صوف و یکه ولنگ و سیغان کهمرد به صورت بیابان و کوهستانی است) لم یزرع و مرتفع می باشد که دارای ساکنین بسیار کمی می باشد (درقسمت خاکدو،زردگیاه،پودنه تو و هزارچشمه ) . دره های مسکونی آن حدود 2424 متر ارتفاع دارد، ولی ارتفاع بلندی هایی که در اطراف شمال وشرق قرار دارند بین 3030 و 3333 متر است. اربفاع کوه بابا در جنوب یکه ولنگ حدود 3939 متر بوده و در قله زردسنگ به 4674 متر می رسد. ولسوالی یکه ولنگ دارای اقلیم گرم تر نسبت به سایر ولسوالی ها بوده و محصولات آن زود تر می رسد. گندم خوبی درآن پرورش می یابد و در اکثر نقاط آ ن درختان میوه وجود دارد.(حیدری، 1391،40)
کشاورزی و دامداری شغل عمده مردم این منطقه به شمار می رود. این دره دارای سطوح همواری نیز می باشد که گله های گاو زیادی در آن وچود دارد و به تبع آن مشاغل مربوط به آن نیز زیاد می باشد. گیاهان دارویی و خودرو زیادی از جمله شیرین بیان و زره در آنجا به عمل می آید که می شود به عنوان موضوعی برای تجارت و در آمد برای مردم منطقه مطرح باشد. این حوزه دارای امکانات بالقوه زیادی مانند کشاورزی ، دامداری، جنگلداری، پرورش ماهی ، صنایع دستی، دانه چینی، و شکار است. زراعت دیمی آن بیشتر در شیب ها صورت می گیرد، اما دارای یک دره هموار و وسیع بین نیک و نیطاق نیز می باشد.(حیدری، 1391،41)
درکنار رود بند امیر در غرب مرکز یکه ولنگ جلگه بسیار بزرگی وجود دارد که معروف به «دشت چمن»می باشد، بسیار زیبا، وسیع و پر ازآب و علف است. منبع اصلی علوفه حیوانات مردم قریه های دو طرف چمن از این جا تأمین می شود. در فصل بهار و پائیز، گله های زیادی گاو ، اسب و بقیه حیوانات درآن دیده می شود. در سال های اخیر بخش های از این دشت زیر کشت رفته تبدیل به مزرعه و کشاورزی شده است، ولی به دلیل هم سطح بودن اراضی این دشت با دریایی بند امیر در سالها زمین های زراعتی زیر آب می رود و زراعت خراب میشوود. اگر این دشت وسیع ز کشی شود، و مسیر آب در منطقه «گزک» باز شود، و آب دریا پایین بیفتد و این دشت تبدیل به زمین کشاورزی شود، تغییرات عمده در افتصاد این مردم رونما خواهد شد. چنانچه این دشت زیر کشت و زراعت رود و به صورت میکانیزه کشاورزی صورت گیرد، محصول آن نیاز تمام مردم یکه ولنگ را بر آورده خواهد کرد.(حیدری، 1391،42)
وجه تسمیه
وجه تسمیه این و لسوالی به یکه ولنگ به خاطر همین چمن یکه و ممتاز و همچنین آب های که در اطراف این چمن قرار دارد میباشد. نیک، مرکز این ولسوالی در 150 کیلو متری غرب بامیان قرار دارد یکه ولنگ به شکل دره قرار گرفته که رود خانه بندامیر از وسط آن جریان دارد و ساکنان یکه ولنگ بیشتر در دو طرف این رود خانه زندگی می کنند. سراسر یکه ولنگ متشکل از کوه های بلند و دره های عمیق و چشمه های متعدد است و اکثر اهالی آن دردامنه کوه ها و داخل دره ها زندگی می کنند. از نظر خانه ملک دفتری یکه ولنگ هزارخانه دفتری زمین بوده که دوصد خانه زمین آن آب برده به حساب می آید وهشت صد خانه زمین دفتری قابل کشت و زراعت در چهار بخش یکه ولنگ وجود رارد.(حیدری، 1391،42)
شاید شما هم در نوشتن نام این ولسوالی به دشواری مواجیه شده باشید، بسیاری از نویسندگان نام این ولسوالی را یکاولنگ می نویسند و در برخی از کتابها نیز گاهی یکاولنگ و گاهی هم یکه ولنگ آورده شده است. شیخ احمدی موریخ یکاولنگ مدعی است که نام این ولسوالی در اصل ترکی بوده و از دو کلمه ی "یکه" و "ولنگ" تشکیل گردیده. یکه به معنای ممتاز، "ولنگ" به معنای چمن یعنی چمن ممتاز و سره.آقای احمدی که خود چندین کتاب چاپ نشده در باره تاریخ یکه ولنگ و جنگهای داخلی این ولسوالی دارد، معتقد است که نویسندگان باید در این قسمت شدیداً متوجه باشد تا به نحوی تاریخ یکه ولنگ حفظ گرد.
آثار باستانی گوهر گین
در حدود 18 کیلو متری جنوب شرق مرکز یکه ولنگ در عرض البلد34 درجه 44 دقیقه، 3،14 ثانیه و در67،0 درجه ، 5،0 دقیقه 43،7 ثانیه طول البلدشرقی واقع بوده 2700 متر ارتفاع آن از سطح بحر می باشد. در این محل باستانی 7 عدد برج های دورهء غوری چندین مغاره بودایی موجود بوده که دربین یک دره زیبا قرار گرفته است. ( جمعی ازنویسندگان، 1391،380)
منطقه ای «گوهر گین » درسمت شمال سرک خاکی و در امتداد تیغه کوه بالای یک تپه و صخره سنگی، آثار دیوار و چندین برج نیمه ویران و پرنقش و نگاری به جای مانده که بسیار کهن و قدیمی می باشد نما د و روز گاری از رونق و استحکام و شکو همندی زیادی برخوردار بوده است و انسان های سخت کوش و پرتلاشی در آن جا زندگی می کرده اند و برای دفاع از خویش برج های مستحکم و بلندی استوار کرده بودند. (جمعی ازنویسندگان ،1391،330)
آنچه ما دیدیم حدود 17تا 20 باب برج مخروبه قابل شمارش بودند. اما اهالی آنجا می گفتند تعداد مجموع برج ها از چهل باب هم بیشتر بوده که بسیاری از آن ها از میان رفته اند.
دیوار این قلعه یا شهر به کلی فرو ریخته است و از ارتفاع شان کاسته شده است؛ اما از روی قراین به جای مانده دانسته می شود که همه آن برج ها و یا لااقل بعضی از آن ها دارای سه طبقه بوده و دو را دور هر طبقه تیر کش هایی برای تیراندازی با کمان تعبیه شده بود. ضخامت دیوار برج ها به یک تا یک متر ونیم می رسید و خشت هایی که در ساختمان دیوار برج ها به کار رفته بود. مانند خشت های شهر بربر ، بضاً به شکل مربع و بعضی دیگر به صورت مستطیل بود، از خشت های امروزی که در ساختمان ها به کار می روند بزرگتر بودند.(جمعی از نویسندگان،1391،331)
از قدامت و تاریخ این شهرک کسی چیزی نمی داند. مردم آن را به نام کافری و از توابع شهر بربر می دانند. اما براساس چندین گور قدیمی که در نزدیک این خرابه ها مشاهده گردید، تاریخ آ ن را به پیش از دوران اسلامی نشان می داد، زیرا در کنار اسکلت ها، مجسمه، ظروف سفالی، مهره های سنگی و بعضا گلی به دست آمده است. بعید نیست که آغاز زندگی درآن به عصر میترایی برسد و در زمان بودایی ها نیز شاید آباد بوده است.(جمعی از نویسندگان،1391،331)
ساکنین شهرک گوهرگین با ساخت ظروف سفالی و استفاده از مفرغ آشنایی داشته اند. شکسته های ظروف سفالی به شکل ساده و با لعاب دار و نقاشی شده به رنگ های زیبا و گوناگون از این مخروبه به دست می آید. شگفت انگیزترین و دیدنی ترین قسمت آن تونل یا راه پلکانی آب رسانی آن است که از نوک قله یک صخره عظیم به طور عمود و اندکی مایل در دل سنگ سخت ومحکم حفر شده به طول قریب به هفتاد متر و یا بیشتر تا به آب زیر زمینی رسیده است. پرشده و بالا آمده است.(جمعی ازنویسندگان،1391،332،)
پایین رفتن به انتهای تویل قدری مشکل است. یک نفر از همراهان ما که جوان ورزیده ای بود از پله ها پایین رفت و 109 پله سنگی را را شمارش کرد. عمق اصلی آن نامعلوم است. ممکن است ده تا 20 متر آن از خاک و سنگ انباشته شده باشد. در دوطرف تونل دستگیره هایی حفر شده تا انسان راحت بالا و پایین رود واز خطر سقوط کاسته شود.(جمعی از نویسندگان،1391،332
عظمت این تونل زمانی بهتر برای ما قابل درک خواهد بود که سوراخ کردن یک آسیاب سنگ را در نظر آوریم که سه چهار روز وقت یک استاد کار را اشغال می کند. آن وقت حفر یک تونل کاملا سنگی به عمق هفتاد تا نود متر، یا شاید هم بیشتر، آن هم برای عبور انسان در دل یک صخره سنگی عظیم و کاملا سنگی چقدر مشگل وطاقت فرسا بوده است. آن هم با وسایل ابتدایی آن روز گار. انسان با دیدن این تونل نا خود آگاه مقاومت و سخت کوشی و اراده مسحکم انسان های آن روزگار را تحسین می کند و درود می فرستد. حفر چنین تونل سنگی از تراشیدن مجسمه های عظیم بودا در مرکز بامیان آسان تر نبوده است.(جمعی از نویسندگان،1391،332)
شهر بربر
در فاصله دو یا سه کیلو متری شرق بازار «نیک» یکه ولنگ در امتداد قله کوهی به ارتفاع حدود 400 متر آثار مخروبه وسیعی به جای مانده است که نزد مردم محل به نام «شهر بربر»شهرت دارد و می گویند آنجا پایتخت شاه بربرستان بوده که در زمان حضرت علی (ع) با طوع و رغبت اسلام را پذیرا گشته است. کوهی که بالای آن این آثار مشاهده می شود، به نام کوه بربر یاد می شود و از نیمه به بالا یکپارچه صخره است. به قسمی که از سمت شرق و جنوب و غرب آن صعود به بالای کوه به هیج وجه امکان پذیرنیست. راه ورود به داخل شهر منحصر به سمت شمالی آن یا دقیق بگویم شمال شرقی آن است که در این قسمت برای جلوگیری از هجوم دشمن دیوار ضخیم ومرتفعی کشیده شده به طول حدود 600 متر که فعلا حدود 300 متر آن باقی مانده و بقیه آن به مرور ایام از میان رفته است. قسمتی از دیوار از سنگ وخشت ساخته شده و بقیه آن که دریک شیب زاویدار واقع شده احتمالا از کل پخته وپسخه ساخته شده که به کلی از میان رفته است فقط جای آن به زهمت قابل تشخص است زخامت پایه سنک دیوار حدود چهار متر است هر چی بر ارتفاع آن افزوده میشود اندکی از زخامت آن کاسته می شود ارتفاع دیوار دراصل 5 متر بوده و لبه دیوار از دو طرف در حدود یک متر بالا بورده شده است به قسمتی در وسط دیوار راه عبور و مورور برای نگه بانان ساخته شده است و درفاصله هر صد متری چهار اطاق دیدبانی و یک برج برای تیر اندازی با کمان قابل مشاهده است بیشترین قسمت دیوار به کلی تخریب شده و از میان رفته و در برخی از قسمت ها فقط پایه سنگ آن قابل تشخص است. اصلی شهر و ساختمان های داخلی آن رو به جنوب قرار داشته تا از نوری آفتاب بیشترین استفاده را بیبرد از دیوار خانه و ساختمان های نشمن آنها اثری دیده نمی شود همه به خاک یک سان شده اند. تنها از طریق حفاری می شود وسعت شهر و شکلی ساختمان های آن را تشکل داده است. در چند مورد حفاری های توسط دوزدان و قاچاقبران اموال عتیقه صورت گرفته است که نشان میدهد که این شهر مودت طولانی مسکونی بوده است، زیرا شکسته های سفال های ساده و سفال های لعابدار به رنگ های مختلف و شکسته های سنگ آسیاب دستی لومبو و نیز خاکستر و استخوان های حیوانات و انسان وفور از زیر خرابه ها بدست آمده است. از یکی انبار مخروبه که احتمالا انبار مواد سوختی بوده چند قطعه چلمه خشتی بسیارکهنه و فرسوده توسط حفاران از زیر خاک بیرون بدر آمده بود.(جمعی ازنویسندگان، 1391،332)
رنگ ظروف کاشی و سفال های لعابی آن به رنگ های فیروزه ای، زرد، نارینجی،زرد روشن، قهوه ای، سرخ و سرمه ای و رنگ های مختلف به مشاهده رسید و چنان عالی و پخته و با وجود آن که بعضی از قطعات آن سال های در مرز آفتاب قرار داشته اما هیچ تغییر در رنگ و جلای آنها نیافته بود.
مردم شهر برابربا آجر یا خشت پخته آشنای داشته اند زیرا تکه های آجر پخته نیز در بعضی از قسمت های دیوار به کار رفته است.(جمعی از نویسندگان ، 1391،334)
در یک خمیده گی در گردنه سخره سه چهار گودال بزرگ مشاهده شد که طبق گفته راهنا کف آن ها در قدیم از سنگ فرش بوده و به دلیل ریزش مداوم خاک سنگ ها فعلا قابل رویت نیستند.
این گودال ها مخزن زخیره آب اهالی بوده است و لی به نظر من قسمت علیای شهر بربراحتمالا محلی سوزاندن اجساد مردگان بوده است.(جمعی ازنویسندگان،1391،334)
شهر بربر در دو قسمت مجزای از هم قرار گرفته است و آن بدین جهت است که پوزه کوه در سمت غربی نگاهان بایک برش عظیم به یک تپه خاکی سرخ رنگی به ارتفاع حدود 80 متر ختم می شود که قسمت غربی شهر بر روی همین تپه قرار گرفته است. با برج ها و ساختمان های متراکم و خانه هایی با سقف گنبدی دارد و یا حتی سه طبقه که سقف طبقات بالای آنها فرو ریخته اند. داخل اطاق ها بعضا کاهگل و بعضی سنگل و سفید کاری شده بودند به رنگ سفید مایل به لا جوردی ، بعضی با رنگ سرخ و یا صورتی و یا زرد کمرنگ تزیین یافته اند.(جمعی از نویسندگان، 1391،335)
در این قسمت ازخرابه های شهر بربر جفاری های غیر مجاز توسط قاچاقبران اموال عتیقه صورت گرفته است. در بخش شمال تپه از داخل شهر تونل پلکانی برای رسیدن به مخزن آب مخفی که آب آن از رود بند امیر تأمین می شده است. قابل مشاهده که به دلیل ریزش مداوم تپه و ریزش باران و سیلاب در طی اعصار و قرون، دیواره و پله های آن به کلی تخریب شده و از میان رفته است و به زحمت می شد تشخیص داد که در کذشته های دور ده پلکانی بوده است.(جنعی از نویسندگان ، 1391،335)
چهل برج
نام یک بنای تاریخی، باستانی مهم و حیرت انگیز است. بالای تپه ای به ارتفاع 100-120 متر، نزدیک قریه (سوختگی) و(دهن قول ) در انتهای غربی ولسوالی یکه ولنگ که رود خانه یکه ولنگ از دامنه شمالی همان تپه به سوی دره بلخاب سرازیر می شود.(جمعی از نویسندگان،1391،335)
این بنای تاریخی هرچند بنام (چهل برج ) یاد می شود. اما تعدادی برج های آن به بیش از شست حلقه بالغ می شود. هر برچ دارای چهار یا پنج طبقه بعضا به کلی ویران شده و فقط پای سنک شان قابل تشخص است. بعضی دیگر به حالتی نیمه مخروبه باقی مانده از مجموع آثار به جای مانده چنین دانسته می شود که این روز گاری یکی از مهم ترین و مستحکم ترین دژ نظامی و شاید بایتخت یکی از مقتدر ترین سلسله فرمان روایان مهلی بوده است. قدامت آن بین 800تا 1500 سال قبل تخمین زده میشود. (جمعی از نویسندگان،1391،336)
برچ ها برای تیراندازی با کمان ساخته شده اند، چون شکاف های به شکل عمودی در چند ردف تعبیه شده که نظریه فوق را تأیید می کند.
این جانیب در اواخر سال 1384 شمسی همراه چند نفر از یاران صمیمی از نزدیک آن بنای تارخی را مورد باز دید قرار دایم. اصل قلعه در سه دایره ساخته شده، ازدایره دوم آن یک راه مخفی زیر زمینی تا ته دره حفر شده و سرانجام به یک حوض آب مخفی منتهی می گردد که به ظن قریب به یقین، آب آشامیدنی ساکنین قلعه در مواقع ضروری از طریق همین حوض تامین شده است. راه آبدزدک چهل برج درست مانند راه آبدزدک شهر ضهاک به صورت پله پله ساخته، شده،بعضی از پله ها تخریب گردیده و بسیار لغزنده اند و تاریکی وحشت افزایی در سراسر حکم فرما است.(جمعی از نویسندگان، 1391،336)
کفی حوض از سنک های مرمر سفید فرش شده و منبع حوض شاید به چشمه ای که از زیر کوه می جوشد اتصال یابد و رفت و برگشت آن حدود 40 دقیقه حوض شاید به چشمه ای که از زیر کوه می چوشد اتصال یابد و رفت و برگشت آن حدود 40 دقیقه طول می کشد.
علاوه بر این حوض مخفی، یک جوی آب توسط سنک تراشان ماهر از یک دره فرعی از بغل صخره به داخل شهر چهل برچ حفر شده که آب را تا کمر کش تپه و نزدیک دیواره جنوبی قعله می رسانده و احتمالا اهالی در مواقع غیر ضروری از این جوی استفاده می کرده اند. در ضلع جنوب غربی قلعه، میدان وسیعی قرار دارد که اطراف آن دیوار کشیده شده. گفته می شود که مهل اسب دوانی، تیر اندازی و بازی های دیگر بوده است.(جمعی از نویسندگان،1391،336)
داخل برج ها و ساختمان ها با پوششی از مواد سنگلی آن هم در سه لایه به طوری بسیار ماهرانه پلستر شده است و در سقفه برخی از ساختمان های که سالم مانده، نقاشی های بسیار ظریف و زیبای به رنگ های مختلف مشاهده شد که متأسفانه قسمت های زیادی از آن توسط غارت گران آثار اعتیقه به یغما رفته است.(جمعی از نویسندگان،1391،337)
مسعودی مورخ قرن چهارم ه ق مروج الظهب از قلعه ای در زاولستان ( هزارستان کونی ) نام می برد که با چهل برج یکه ولنگ قابل تطبیق است. چناچه نوشته است: وما خبر قلعه های فیروز بنکبک پادشاه از زابلستان راکه مطلعان و جهان گردان درهمه جهان استوارتر و بلنتر و عجیب تر از آن قلعه ندیده اند، در کتاب سابق خود آورده ام . به جز چهل برج در دیگر نقاط زاولستان قلعه ای مشاهده نمی شود که با قلعه فیروز بنکبک قابل تطبیق باشد. (جمعی از نویسندگان، 1391،337)
براساسی تحقیقات هیأت باستان شناسی افغان- جاپان که بر روی این مغاره ها صورت گرفت این مغاره ها مربوط به عصر بودائسم میباشد و اندازهی یکی از آن ها عبارتند از 180-445 سانتی متر که درقسمت شمال این مغاره تختی به ارتفاع 36 سانتی متر و عرض 50 سانتی متر و طول 2 متر و ارتفاع 130 سانتی متر ساخته شده است، داخل این مغاره و در سمت غربی آن مغاره ای دیگر شبیه یک اتاق کنده کاری و حفر شده مدخل آن 70-70 سانتی متر می باشد وشکل کمان و قوس را دارد و طول این اتاق 335 سانتی متر وعرض آن 185 سانتی متر و ارتفاع آن 132 سانتی مترمی باشد که دیوار های این اتاق توسط گذشت ایام تخریب گشته و نوشته ای آن قابل خواندن نیست.(عظیمی،1390، 172)
همچنین بر روی ساحه ی ارگ، یک میدان وسیع 242 متری به چشم می خورد این میدان توسط دیوارهای سنگی ضخیم به عرض 180 سانتی متر و ارتفاع 3 متر محاط گشته که متأسفانه 80 درصد این دیوار از بین رفته است. به احتمال زیاد این میدان جمنازیوم بوده و جهت مراسم خاص نظانی و جشن از آن بهره برداری می شده است. در قسمت شمال شرقی جمنازیوم یک برج سنگی واقع شده و حتی بقایای پلکان جنگی که فعلا از بین رفته، موجود می باشد. در قسمت جنوت شرقی جمنازیوم ، بقایای حفاری های غیر قانونی افراد غیر مسئول به چشم می خورد که این حفریات بر بالای یک ویهاره بر خورد نموده است. (عظیمی،1390،173)
علاوه بر این بر اساس تحقیقات صورت گرفته باستانشناسی ، در قسمت پشت برج ها به طر ف جنوب چندین مغاره ی گنبدی با دروازه های کمانی و قوسی شکل اعمار گشته که برخی از این مغاره ها دارای ساختمان اتاق مانندی بوده و همچنین داخیل هر اتاق گنبد مانند، طاقچه ای با تزئینات قوسی بنا گردیده که به نظر می رسد جهت استفاده چراغ دانی به کار می رفته است. علاوه بر میدان جمنازیوم، در این ساحه میدان دیگری است که گمان می رود از آن به عنوان محل تعلیم و تربیت لشکر و رژه ی آن ها استفاده می شده که مقر حکومتی کاملا بر آن مشرف بوده است و خانواده ی حکومتی مهمانان و فرماندهان می توانستند به تماشای رژه ی سربازان و یا تمرینات اسب سواری و تیراندازی آنان بپردازند. (عظیمی،1390،173)
دروازه های این قلعه به شکل قوسی و اندازه ی خشت های به کار رفته در دیوارها 9-21-34 سانتی متر و اندازه خشت های به کاررفته در قوس ها 9-21-34 سانتی متر می باشد و روی دیوار های فضای داخلی قلعه با نقاشی های رنگارنگ مزین گشته که درصدد زیادی از این نقاشی ها توسط افراد فرهنگ ستیز تراش شده و از بین رفته است. باستانشناسان حدس می زنند که ساختمان ارگ سه طبقه است و تا زمانی که حفاری روی آن صورت نگیرد نمی توان در این رابطه نظر قطعی داد. فاصله برج ها در این قلعه 30/6 متر، اندازه ی داخلی برج ها 5/5-4/5 متر وعرض دروازه ی اتاق ها 88/1 الی 90/1 متر و فاصله ی بین هر دروازه به93/1 متر می رسد. (عظیمی،1390،174)
یکی از نکات قابل توجه در قلعه چهل برج و جود چاهی است که در مرکز قلعه واقع شده، این چاه از طرق حفر سنگ ها توسط ابزار آلات آن زمان، از بالای تپه مسیری را طی نموده و در عمق زیادی به اب رسیده است، برای دست یابی به آب راه زینه هایی نیز دراین چاه ایجاد گشته که برای کاستن از تاریکی چای از کنار راه روهای این چاه، راه های فرعی به سوی برج های اطراف گشوده شده تا اکثر ساکنین این برج ها بتوانند از طریق راه زینه ها به آب دسترسی داشته باشد؛ ایجاد این چاه علاوه بر تهیه آب آشامیدنی، جنبه ی حفاظتی و امنیتی مهمی نیز داشته است یعنی در هنگام جنگ و در گیری و محاصره ی قلعه، به علت داشتن راه های مطمئن زیرزمینی به سوی آب، افراد داخل قلعه می توانستند مقاومت کنند و در مقابل دشمن از خود دفاع نمایند، متأسفانه این چاه در اثر گذشت زمان توسط خاک مسدود شده است.(عظیمی،1390،175)
هنوز مدرک و سند تاریخی مستحکمی مبنی بر این که ساکنان این برج چه کسانی بوداند و یا این که برج چه زمان و توسط چه کسانی تخریب گشته است در دست نیست اما با توجه به تحقیقات هیأت باستانشناسی افغان-جاپان بر روی ساختمان داخلی برج و تیکرهای به دست آمده از منطقه ی چهل برج و همچنین و جود مغاره ها و نحوه ی معماری نشان دهنده ی ارتباط این قلعه با عصر بودائیسم یعنی قرون 6-9 میلادی می باشد. این ساختمان که به (ارگ) شهرت داشته در دوره های بعد نیز مورد استفاده امپراطوری غوریان قرار گرفته است. اما آن چه در السنه و افواه مردم و سالخوردگان این منطقه و جود دارد این مکان را محل و مسکن (گبرها) می شمرند و اشعاری هم در رابطه با آن، هویت این قلعه را با گبرها پیوند می زند:(عظیمی،1390،175)
زمرغستان به گلستان گذرکرد از آن گبران چهل برجی حذرکرد
از طر ف این احتمال نیز و جود دارد که این بنا به دلیل استحکامات و تدابیر جنگی به کار رفته، در مقابل چنگیز که از راه مزار به بامیان می آمده ساخته شده و توسط وی تخریب شده باشد. چهل برج باستانی یکه ولنگ، آمیزه ای از هنر و تاریخ است که بر بلندای تپه ای سنگی پس از گذشت سالهای متمادی سر در گیریبان و متروک، غروب غم انگیز شکوه و عظمت پیشینه اش را به نظاره نشسته است. این بنا به خاطر موقعیت خاص طبیعی و قرار گرفتن روی تپه، وجود رودخانه ی زیبا در همجواراین قلعه و کوه های سر به فلک کشیده و بلند در اطرافش که شکوه و عظمت خدادادی را به تصویر محسوب می شود که نیاز به توجه ورسیدگی و تحقیقات کامل تری دارد.(عظیمی، 1390،175)
ساحه ی باستانی (چهل برج ) قلعه ای تاریخی است در ولسوالی یکه ولیگ که بر بندای تپه وسیعی ساخته شده و کوه های بلند بابا و بند پیتاب دور تا دور ان حلقه زده اند. این ارگ زیبا و با عظمت از خشت بنا شده و برج های متعدد با دیوارهای ضخیم به صورت حلقه های زنجیر دور تا دور قلعه را فرا گرفته؛ درست در وسط تپه ساختمان زیبایی با برج های بلند و خانه هایی با معماری خاص خود نمایی می کند. این قلعه 100 برج دارد؛ برج هایی که با رعایت ساختمان و ناهمواری های تپه سنگی مذکور نیز به شکل مدور و در بلندی ها و پستی ها واقع شده اند. در دامنه های تپه مذکور نیز مغاره هایی به صورت طبیعی و چه به صورت دست ساز وجود دارد.(عظیمی،1391،842)